قدس آنلاین- فکرش را بکنید ... صدای مردم دنیا که هیچ، حتی صدای گزارشگر تشریفاتی بخش حقوق بشر سازمان ملل هم دربیاید... یک اسقف برنده نوبل در سال ۱۹۸۴ از آن سر دنیا صدایش را به انتقاد بلند کند... فلان شخصیت جهانی اعتراض کند و خلاصه صدای اعتراضها جهان را بردارد و گوش فلک را کر کند، آنوقت خانم مبارز و آزادیخواه سالهای دور «میانمار» روزه سکوت بگیرد، آب توی دلش تکان نخورد و به قول خودمان کَکش هم نگزد! انگار نه انگار ارتش کشورش افتاده به جان مسلمانان محروم این کشور و دارد دمار از روزگارشان در می آورد. شما هم جای نظریه پرداز معروف آمریکایی – استفن لندمن – باشید، شک که نه، بلکه یقین می کنید خانم «آنگ سان سوچی»، یک یا چندی جای کارش می لنگد. این نظریه پرداز، روز گذشته در پاسخ به سؤالی در باره دلایل لال شدن این روزهای «آنگ سان سوچی» گفت : «او یک متقلب و فرد مورد اعتماد آمریکاییها است ...با جنایاتی که علیه «روهینگیا» انجام می شود، اکنون «سوچی» هم متهم به انجام جنایت است».
مشکل فقط سکوت نیست
کاش ماجرا فقط سکوت یک فعال حقوق بشری یا یک شخصیت سابق انقلابی بود. کاش خانم «سوچی» فقط سکوت کرده بود! قسمت دردناک ماجرا این است که بسیاری از آگاهان و تحلیلگران معتقدند، برنده پیشین جایزه صلح نوبل، حتی در تأیید و تشویق این نسل کشی نیز فعال است! البته تحلیلگران برای اثبات نقش داشتن «سوچی» در جنایات اخیر نیاز به رو کردن سند و مدرک یا افشاگری ندارند. آنها می گویند چند سالی است که «سوچی» شخصیت اول سیاسی کشورش به شمار می رود. شخصیتی که بشدت غربگراست و با توجه به رویکردهایش محال به نظر می رسد که قدمی برای متوقف کردن جنایت علیه مسلمانان «میانمار» بردارد. خلاصه بقیه اش را خودتان حدس بزنید که وقتی شخصت نخست کشور با وجود کهنه شدن زخم نسل کشی، قدمی برای توقفش بر نمی دارد یعنی دارد با سکوتش برنامه ای از پیش تعیین شده پیش می برد.
«سوچیِ» دیروز
نه چهره، نه سن و سال و نه حتی گذشته اش، به قدرت طلب ها و یا حاکمان زورگو شباهت ندارد. آزدایخواه سابق «میانمار» تا همین چند وقت پیش نه تنها برای مردم کشورش که برای بسیاری از مردم جهان نماد آزادیخواهی بود. زندگینامه پیرزن ۷۲ ساله میانماری را که ورق بزنید چشمتان به مطلبی از این دست می افتد: پدرش بنیانگذار ارتش نوین کشور و از مذاکره کنندگان استقلال میانمار از انگلستان ۱۹۴۷ بود که ۶ ماه پس از استقلال کشته شد. مادرش نیز یک چهره سیاسی بود
«سوچی» در رشته های فلسفه، علوم سیاسی و اقتصاد در «آکسفورد» درس خوانده و ۳ سال در نیویورک زندگی و در سازمان ملل کار کرده است.
بعدها دکترای خود را از دانشکده مطالعات مشرقزمین و آفریقا دانشگاه لندن گرفته و سال ۱۹۸۸ به «میانمار» برگشته و فعالیتهای دموکراسیخواهانه اش را آغاز کرده است. نتیجه این فعالیت ها راه اندازی جنبش های ضد دولتی و آزادیخواهانه، تأسیس حزب «اتحاد ملی برای دموکراسی» و رهبری آن، دو سه بار حصر خانگی، وادار کردن شورای نظامی به برگزاری انتخابات ملی، پیروزی در انتخابات و انتخاب شدن به عنوان نخست وزیر- هرچند حکومت نظامی به بهانه های مختلف این انتخاب را نپذیرفت و از قدرت کنار نرفت – در یافت جایزه صلح نوبل در سال ۱۹۹۱ و ... البته وضعیت نگران کننده فعلی در «میانمار» است.
۲۰۱۲
مسلمان کُشی در «میانمار» فقط مربوط به همین یکی دو ماه اخیر نیست. البته در باره ریشه اختلافها و نسل کشی در این کشور حرف و حدیثها زیاد است. برخی ریشه خشونتها را به دهه ۷۰ میلادی مربوط می داند و برخی ها می گویند، جنایت علیه مسلمانان در ابعاد گسترده به سال ۲۰۱۲ بر می گردد که کشته شدن یک بودایی به دست چند مسلمان (یا ربوده شدن یک دختر بودایی) شعله ای می شود و می افتد به خرمن اختلافهای نژادی و دینی. خلاصه اینکه بودایی ها می افتند به جان مسلمانان منطقه و آتش زدن خانه و کاشانه و کشتار شروع می شود. نظامی های حاکم بر میانمار نیز به مرور با این خشونت ها همراهی می کنند و ماجرا با فراز و فرود هایش، کِش می آید و می رسد به امسال و از چند ماه پیش دوباره شدت می گیرد. در این میان، برنده خوشنام جایزه نوبل چه در سال ۲۰۱۲ و چه در ماههای اخیر، ساکت و آرام است و شاید بیشتر به محکم کردن جای پای خودش در معادلات سیاسی کشور می اندیشد تا به در افتادن دوباره با نظامیانی که تا همین چند سال پیش او را در خانه اش زندانی کرده بودند.
صلح کیلویی چند؟
مردم «میانمار» را نمی دانیم اما مردم دیگر نقاط جهان کمترین توقعشان از زنی که به نظر می رسید خودش را وقف آزادی و احترام به حقوق انسانها کرده است، این بود که دستِ کم در محکومیت جنایاتی که علیه هموطنان مسلمانش انجام می شود، پا پیش بگذارد. خانم نوبلی اما انگار مانند تندروهای هموطنش به «هموطنی» با مسلمانان اعتقادی نداشت! وقتی پای عصبیت های قومی و قبیله ای وسط می آمد، «سوچی» ترجیح می داد به جای محکوک کردن تندروهای میانماری و دستمال بستن به سرِ بی دردش، در سایه سار ژست «صلح دوستانه» جایزه نوبل، لَم بدهد... در واقع سن و سال خانم سیاستمدار اقتضا می کرد به سیاست «صلح کیلویی چند» متوسل شود!
قدّیس بازی تمام شد
همین شد که از هفته پیش خیلی ها در خیلی از نقاط جهان وقتی دیدند دستشان به خانم «سوچی» و زورشان به شکستن روزه سکوتش نمی رسد، درخواست پس گرفتن جایزه صلح نوبل را کردند. درخواستی که البته می دانستند به مذاق کمیته جایزه نوبل هم خوش نمی آید. البته همین دیروز «رویترز» در خبری نوشت : «سوچی» که به دلیل انفعال در قبال فاجعه انسانی مسلمانان روهینگیا تحت فشارهای بینالمللی است، برای نخستین بار در یک تماس تلفنی با رجب اردوغان، رییس جمهوری ترکیه به طور ضمنی از عزم دولت میانمار برای حفاظت از حقوق همگان از جمله اقلیت روهینگیا سخن گفت... وی در گفتگو با خبرگزاریها ضمن انتقاد از اطلاع رسانی نادرست درمورد وقایع ایالت راخین، هیچ اشارهای به سرنوشت هزاران آواره روهینگیایی نکرده است!
حالا کار به جایی رسیده است که نه تنها تشکل های مردمی و مستقل جهان بلکه خیلی از شخصیت ها و رسانه هایی که چند سال پیش از «سوچی» بُت آزادیخواهی و ظلم ستیزی ساخته بودند، دارند کم کم به دغلکاری و سیاست پیشگی خانم نوبلی اعتراف می کنند!
Normal ۰ false false false EN-US X-NONE FA
نظر شما